علمی-آموزشی

رویکردی نوین درآموزش علوم تجربی

علمی-آموزشی

رویکردی نوین درآموزش علوم تجربی

قران وعلوم تجربی

معجزه علمی قران درمورد رعدوبرق-معادجسمانی-نیروی جاذبه

قرآن کریم در آیه 12 سوره رعد می فرماید:

هُوَ الَّذی یُریکُم البَرقَ خَوفاً و طَمَعاً و یُنشِیءُ السَّحاب الثِّقال.

او کسی است که برق را به شما نشان می دهد که هم مایه ی ترس است و هم امید، و ابرهای سنگین ایجاد می کند.

و همچنین خداوند در سوره ی نور آیه 43 می فرماید :

اَلم تر أنَّ الله یُزجی سَحابا ًثمَُ یُولِّفُ بَیَنهُ ثُمَّ یجَعَلُهُ رُکاماً فَتَریَ الوَدَق یَخرُجُ مِنَ خِلالِهِ و یُنَزَّلَ مِن السَّماءِ... .

آیا ندیدی خداوند ابر ها را به آرامی می راند،  سپس بین آن ها پیوستگی و اتصال برقرار می سازد، سپس ازآن ها  را یکی برروی  دیگری انبوه می نماید، سپس باران را می بینی که از لابلای آن خارج می شود؟...(نور/43)

برخی از محققان می گویند منظور از پیوستگی (یولفّ)در آیه فوق ،ایجاد الکتریسیته است که خبر نوید بخش نزول باران را به انسان می دهد و بر اثر برخورد ابر هایی که دو بار منفی و مثبت دارند تخلیه ی الکتریکی به صورت نور و غرش ظاهر می شود.

همان طور که بیان شد ابر ها دارای نیروی الکتریسیته هستند. این واقعیت علمی را فرانکلین برای نخستین بار در سال 1752 به ثبوت رسانید و دانشمندان پس از او به تعمق و تأمل بیشتری در باب پیداش ابر ها و انحاءِ گوناگون آن پرداختند.

یکی از پژوهشگران آیات قرآنی درباره ی رعد و برق می نویسد :امروز مسلم شده که جریان رعد و برق مربوط به تخلیه ی الکتریکی است که بین دو قطعه ی ابر با الکتریسیته های مختلف حاصل می شود و در واقع همان طور که وقتی دو سیم برق به هم نزدیک شود جرقه ای می زند که هم دارای صدا و حرکت است، همین معنی در میان ابر ها رخ می دهد  :

(برق))جرقه ی عظیم آن است و رعد صدای جرقه ی آن است . این نکته نیز جالب توجه است که در همان حال که ابر های متراکم تا نزدیکی های زمین را می پوشانند  و هوا تاریک می شود و صدای غرش رعد و روشنایی برق شنیده و دیده می شوند تند بالاهای بالابر سبب می گردد که ابرها حامل دانه های درشت و فراوان شوند و بسیار ثقیل و سنگین گردند.

این واقعیت همان چیزی است که درآیه 12سوره ی رعد گذشت (و یُنشِیَء السَحابِ الثِّقالِ)یعنی ابر های سنگین ایجاد می کند.

دکتر موریس بوکای دانشمند تازه مسلمان شده ی فرانسوی یکی دیگر از پژوهشگران قرآن است که چندین سال از عمر خود را صرف تحقیق در آیات نموده است.وی درباره ی آیات فوق که مطابق دانش امروزقلمداد کرده است چنین می نویسد :در این دو آیه از همبستگی آشکار میان دو تشکیل ابرهای حامل باران و تگرگ و تولید برق و صاعقه سخن گفته می شود در اولی میل و اشتیاق وجود دارد زیرا مفید فایده است ،و دومی باعث ترس و خوف است وفرود آمدنش دارای تابع اراده وتصمیم کامله ی خداوند است. رابطه ی میان این دو پدیده مطابق با اطلاعاتی است که که در حال حاضر از الکتریسته جوی داریم.

مطلب شگفت انگیز دیگر از آیات علمی قران درباره ی مقدار ثابت نزول قران در سطح جهان است.دانشمندان علم جهان شناسی که همین چند دهه ی اخیرموفق به ثبت و ضبط باران نازل شده درسطح جهان شده اند،می گویند :  درهر ثانیه بر روی کره ی زمین 17میلیون تن باران می بارد که مساوی با 536 تریلیون (536000 میلیارد )    تن در سال است و این رقمی است ثابت و لا متغیر.

اما قرآن مطلب فوق را قرن ها پیش در یک آیه ی کوتاه مختصر و مفید و رسا به جهانیان اعلام داشته است آنجا (سوره ی زخرف ایه ی 11)که می فرماید :

و اَلّذی نَزَّلَ مِن السَماءِ ماءً بِقَدرِه...  .

و او کسی است که از آسمان آبی فرستاد به اندازه ی معین ....

حال خواننده ی گرامی خود قضاوت کند که اگر آیات قران اعجاز نیست پس چیست؟کدام بشر عادی می توانست چهارده قرن پیش در جاهلی ترین محیط جهان این گونه مطالب علمی را که  علم بشر تازه بدان دست یافته است اظهار کند ؟جز این که اعتراف کنیم قران حق است و آورنده  این آیات از جانب خدا مبعوث گشته است.

منبع:   مطالب شگفت انگیز قرآن نوشته ی گودرز نجفی  

اثبات معادجسمانی ازنظرعلمی 

اصل بقاى ماده و انرژى


دانشمندان در گذشته گمان می ‏کردند هنگامی که انسان می ‏میرد، یا شمعى می سوزد، یا ماده‏ اى مصرف می‏گردد، ماده بدن مرده و شمع سوخته و بنزین مصرف شده، به کلى معدوم می‏گردد، و چون بازگشت معدوم از نظر عقل غیر ممکن بود، معاد جسمانى را که مستلزم بازگشت ذرات فانى و نابود شده است، محال و ناشدنى می‏دانستند! ولى امروزه در اثر پیشرفت روز افزون علوم طبیعى، این پندار بی ‏اساس است، زیرا در علوم طبیعى ثابت شده است چیزى در این جهان، فانى و معدوم نمی ‏شود. شمعى که می ‏سوزد، در ظاهر از بین می ‏رود، ولى یک شیمیدان می ‏تواند با ابزار علمى ذرات متصاعد شمع را در لابه لاى جو به ما نشان بدهد، گو این‏که صورت اولیه خود را از دست داده است، ولى ماده اصلى آن در وضعیتى دیگر و به شکل دیگرى وجود دارد.

طبق اصل بقاى انرژى‏ در جهان، فنا و نیستى - به معناى واقعى آن - وجود ندارد، بلکه ذرات عالم پیوسته در حال تجزیه و ترکیب هستند؛ بنابراین مرگ براى بدن جز یک نوع تغییر چیزى دیگر نیست؛ البته موجودات میمیرند، ولى اجزاى وجودى آنها به طور پراکنده و با وضع خاصى محفوظ می ماند.؛ معاد جسمانى هم جز اجتماع اجزاى پراکنده و جمع و ترکیب آنها پس از پراکندگى، چیز دیگرى نیست.

همان‏گونه که کالبد انسان‏ها از اجزاى پراکنده ساخته و پرداخته شده است، اشکالى ندارد پس از واکنش‏هاى طبیعى و فعل و انفعالات شیمیایى که در زمین بر آنها صورت می ‏گیرد، دوباره به صورت نخستین درآیند. امکان این امر از بدیهیات به شمار می ‏رود و جاى پرسش و اشکالى در آن نیست. این قضیه به آن می ماند که بپرسیم آیا بشر می ‏تواند در فضاى بیکران آسمان پرواز کند؟! مشاهده جت‏ ها و سفینه‏ هاى فضایى زمینه‏ اى براى این پرسش باقى نمی ‏گذارد، همچنان که جاى این سؤال نیست که آیا یک اتومبیل پس از پراکندگى پیچ و مهره ها ممکن است دوباره ساخته شود و به صورت اولیه در آید؛ زیرا همان کسى که اتومبیل را ساخته، می‏تواند اجزاى پراکنده آن را جمع کند و پس از ترکیب، به صورت نخستین برگرداند. اصولاً جمع پراکنده‏ ها و فراهم آوردن اجزاى متفرق، از ساختن ابتدایى آسان‏تر است. رشته علوم طبیعى و بعضى از مسائل فیزیکى آن، امکان معاد جسمانى را به اثبات می ‏رساند؛ زیرا موجودیت ماده پس از تبدیل به انرژى، طبق یکى از قوانین معروف فیزیکى موسوم به «ماتریالیزاسیون» از مطالب قطعى است.

طبق این قانون فیزیکى مواد اولیه جهان دستخوش نیستى نمی‏شود، اگر چه خود ماده، هم معدوم و هم، موجود می شود، ولى انرژى که خمیر مایه هر موجود مادى است، هرگز معدوم نمی‏ شود، اگر چه پیر می ‏شود.

ترکیب مجدد عناصر

امروز بشر در پرتو پیشرفت‏هاى علمى به جایى رسیده است که عناصر بسیط را - به مفهوم دقیق امروز نه تصورات دیروز - تجزیه و دوباره ترکیب می ‏کند، بدین معنا که آزمایشگاه‏ هاى شیمیایى می ‏تواند مقدارى از آب را به دو عنصر هیدروژن و اکسیژن مبدل کرده، دوباره به صورت اولیه برگرداند، یا مثلاً نمک طعام را که از دو عنصر کلر و سدیم تشکیل شده است، اگر مقدارى از آن را به آزمایشگاه ببریم و عناصرش را از هم جدا کنیم، می‏توان آن را دوباره به صورت اولیه برگرداند. از نظر شیمى این موضوع امکان‏پذیر است و دلیلى برمحال بودن آن نیست. با این حال علوم طبیعى همان‏گونه که جذب و جمع اجزاى پراکنده را ممکن تلقى می کند و ذرات پاشیده شده را محفوظ می ‏شمارد، بدون تردید گفتار و کردار، حرکات و سکنات ما را نیز ثبت می ‏کند، زیرا هیچ حرکت و آهنگى در جهان نابود نمی شود، بلکه همه آنها باقى می ‏مانند.

 زندگى پس از میلیون‏ها سال مرگ

در آزمایش‏هایى که به عمل آمده، ثابت گردیده است می ‏توان آثار حیات را در میکروب‏هایى که میلیون‏ها سال قبل مرده‏ اند، دوباره زنده کرد؛ دکتر «دیروسکى» استاد دانشگاه فرایبورگ گزارش جامع و در عین حال شگفت‏ انگیزى در این زمینه انتشار داده است که در دل سنگ‏هاى معادن نمک آلمان، میکروب‏هایى کشف و به وسیله تغذیه مجدداً زنده شده ‏اند، که قریب دویست میلیون سال از عمر آنها می ‏گذرد. در کانادا پنج میکروب که 260 میلیون سال قبل فعالیت حیاتى خود را از دست داده بودند، دوباره زنده شدند. پیرترین میکروب‏هاى کشف شده در «ایرکوتسک» سیبرى است که طبق نظریه «دمبرسکى» پس از پانصد یا ششصد میلیون سال، از نو شروع به زندگى کرده‏ اند، یا بهتر بگوییم به زندگى ادامه می ‏دهند! همه این میکروب‏ها صدها میلیون سال، دچار سکون مرگ بوده‏ اند و اکنون با تغذیه مناسب، نیروى حیات را باز یافته اند!

دانشمند مذکور معتقد است میکروب‏هاى مزبور در کف دریاها در صدها میلیون سال پیش بوده ‏اند و در نمک کریستالیزه جذب گشته و محفوظ مانده‏ اند. وى براى اثبات نظریه خویش آزمایش‏هاى مشابهى انجام داده و به این نتیجه رسیده است که نمک بهترین وسیله کنسرو کردن میکروب است. میکروب‏هایى که او در نمک کریستالیزه کنسرو کرده بود، اکنون با تغذیه مجدد احیا شده‏ اند. علم و دانش نه تنها روز به روز ما را به امکان زنده شدن مردگان نزدیک می سازد، بلکه وقوع این حادثه را در عالم واقع، از راه تجربه و آزمایش‏هاى عملى به ما نشان می ‏دهد و بالاتر از این، جلوه‏ هایى از زندگى ابدى را می نمایاند و مرگ و فنا را بیرون از دایره طبیعت می‏داند.
بشر ناتوان که به گوشه‏ اى از نظام جهان طبیعت آشنایى پیدا کرده است، می ‏تواند مرده را زنده کند، ولى خداى بزرگ که ایجاد کننده طبیعت و گرداننده جهان آفرینش است، براى یک مقصد بزرگ، نمی ‏تواند پس از سکون مرگ، نیروى حیات را دوباره به کالبد انسان‏ها، بازگرداند؟

قران ونیروی جاذبه 

نیروی‌ جاذبه‌ را نیوتن کشف‌ کرد و زمینۀ این‌ کشف‌  هم‌ نشستن‌ او زیر درخت‌ سیب‌ و افتادن‌ سیب‌ از درخت‌ است و او حدس‌ زد که‌ یک‌ کشش‌ دائمی‌ بین‌ اجسام‌ عالم‌ وجود دارد. و آزمایشهای‌ بعدی‌، صحَّت‌ این‌ نظریّه‌ را تأیید کرد. ولی‌ اگر به‌ قرآن‌ کریم‌ مراجعه‌ کنیم‌ می‌بینیم‌  قرآن در چهارده‌ قرن‌ قبل‌ به‌ وجود این‌ نیرو در جهان‌ خلقت‌ اشاره کرده است:

«اَللهُ الَّذِی‌ رَفَعَ السَّمَواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا...»

‌ «معبود برحق‌ خدائی‌ است‌ که‌ موجودات‌ آسمانی‌ را با ستونی‌ که‌ شما آن‌ را نمی‌بینید برافراشت‌.»   سوره ی رعد/آیه 2

در این‌ آیه‌ تصریح‌ شده‌ که‌ کرات‌ آسمانی‌ به‌ وسیلۀ ستونهای‌ نامرئی‌ که‌ همان‌ نیروی‌ جاذبۀ عمومی‌ است‌، برقرار شده‌اند.

در آیه 10 سوره مبارکه لقمان نیز میفرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا». بر اساس تفسیر صحیح از آیت «بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» که به معنای «ستونهای نامرئی» است، این چیز نامرئی مایه برافراشتگی آسمانها معرفی شده است. این ستونهای عظیم غیر قابل رؤیت، میتواند به وضوح اشاره به نیروی جاذبه باشد که مابین تمام کرات آسمانی برقرار است و مایه نگهداری آنها است.

در آیه 41 سوره فاطر نیز سخن از نگهداری آسمان و زمین به وسیله خداوند است که بر اساس نظام علت و معلول حاکم بر جهان، میتواند از طریق قانون جاذبه عمومی حاصل شود. در این آیه میخوانیم: «إِنَّ اللَّهَ یمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ»؛ همانا خداوند آسمان و زمین را نگاه میدارد تا نیفتند و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگه نمیدارد.

از این آیه نیز می توان جاذبه عمومی را هم در زمین و هم در آسمان به دست آورد

منبع:وبلاگ آقای درویشی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد